آرینآرین، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه سن داره

آرین مرد کوچولوی مامانی

این روزها

1393/5/7 15:58
نویسنده : مهرنوش
397 بازدید
اشتراک گذاری

پسرک نازم  تو این روزهای گرم تابستونی حسابی کلافه ای به زور غذا بهت میدم وقتی هم که میخوابی بالشتشت خیس میشه حتی زیر کولر !!! دیشب یهو نمیدونم چی شد ساعت 4 صبح یهو با جیغ و گریه از خواب پریدی بدون اینکه چشماتو باز کنی گریه میکردی بابایی هم فورا بغلت کرد و انقدر دورت داد و انقدر نازت کرد تا اروم شدی نمیدونم چت شده بود منو بابایی نفهمیدیم شاید خواب بد دیدی شاید از چیزی ترسیدی ؟؟؟!! نمیدونم ولی هرچی بود دلت نمیخواست تو اتاقت بخوابی انقدر نازت کردیم تا تو بغل بابایی خوابت برد بعد گذاشتیمت رو تخت بین خودمون تا نترسی ما خیلی دوستت داریم اصلا طاقت نداریم اشکتو ببینیم دیشب کم مونده بود منو باباحمید هردو بزنیم زیر گریه ، اخی دل نداریم جوجه ی خوشگلمون چیزیش بشه . 

این روزها کلی چیزهای جدید یاد گرفتی مثلا وقتی شعر میخونیم دست میزنی بعضی وقتهام حوصله داشتی بلند میشی میای و قر میدی . مادرجونم همیشه یه چیزی برات میخونه که خیلی دوست داری فوری دست میزنی و میرقصی باهاش . میگه گل پسرمو . قندو عسلمو شیرو شکرم . خیلی اینو دوست داری . دیگه بگم از کارهایی که میکنی مثلا می خوای چیزیو بدونی با انگشت نشونش میدی میگی ( گ ) یه کار دیگه رو هم خوب یاد گرفتی میشینی پشت فرمون ماشین باباعلی و اب پاششو میزنی شیشه ماشینو کثیف میکنی  هیچکی به شما حرفی نمیزنه کسی دلش نمیاد دعوات کنه از بس جیگری . دیگه اینکه عاشق عمو محمد هستی ولی اصلا با عمه سارا میونه ی خوبی نداری همش یا داری میزنیش یا بغلش نمیری . با اینکه این همه هم دوستت داره . حالا ببینیم با عمه سحرت جور میشی یا نه !!! ما بی صبرانه منتظریم عمه سحر از بوشهر بیاد اخه اصلا شمارو ندیده .

 

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان سمانه
12 مهر 93 13:54
بچه ها با عمه ها جور نیستند ولی خاله هاااااااااااااااااااا نگو نگو پسرمنم همینه