آرینآرین، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

آرین مرد کوچولوی مامانی

پسر گلم یه ساله شد ...

1393/3/30 3:08
نویسنده : مهرنوش
171 بازدید
اشتراک گذاری

مبارک بادت این روز جهانی

که نوشیدی شراب زندگانی

بدنیا آمدی لپّت تپل بود

ولیکن معده ات همواره شل بود خندونکمحبت

 

 


پسر ماهم 92/3/30 تو یکی از روزهای اخر بهاری تو دنیا اومدی . یه پسر تر و تمیز و خوشگل اصلا کثیف نبودی وقتی دیدمت . ساعت 1 شب بود ، من تو ریکاوری بودم . شماهم کنار من . بعد 20 دقیقه بردنم تو بخش ، شما رو هم بردن تنت لباس کردن و دادنت بغل مادر جون . ولی بعد نیم ساعت دیدیم پرستار میگه باید ببریمت nicu  من خیلی ناراحت بودم ولی خب چاره ای نبود . خب مامانی یکم عجله کردی و 10 روز زودتر دنیا اومدی . چند روزی اونجا بستری بودی و منو بابایی هم کارمون گریه بود تا اینکه بالاخره بعد 10 روز شما اومدی پیشمون یه پسر خوشگل و ناز ... با وجود تو زندگی ما عوض شد . یه حس جدید که تا قبل از دنیا اومدنت نداشتم . حس شیرین مادر بودن حسی توام با نگرانی و بیخوابی و دلهره ...

ماشالله شما خیلی بخور بودی هر نیم ساعت شیر میخواستی تا 4 ماه اول من اصلا خواب و خوراک داشتم از دستت تا اینکه یکم بزرگتر شدی و برنامه ی خوابیدن و شیرخوردنت تنظیم شد انقدر شیکمو بودی که شیر من گاهی اوغات کم می اومد مجبور بودیم شیرخشک بخریم . دکترت تو 6 ماهگیت بهم گفت بچتون 2 کیلو اضافه وزن داره گفت باید کمتر شیر بدی ماهم حرف گوش کردیم و کم کم شیرتو از 10 وعده کردیم 8 وعده . ولی الان که غذا خور شدی میلی به غذا زیاد نداری بازم دلت شیر میخواد خلاصه یه سال از روزهای قشنگ با تو بودن میگذره دلم برای روزهایی که خیلی کوچولو بودی تنگ میشه یه نینی خیلی خوشگل که همیشه تو بغلم بودی ولی الان یه ثانیه هم تو بغلم نمیمونی از بس شیطون شدی .

 

ای تنها دلیل رد کردن هر دلیل و ای تنها بهانه ی اوردن هر بهانه 

عاشق مهربانی توام... برای من بمان و بدان که تو تنها بهانه برای بودنی

 

اینجا 10 روزت بود تازه از بیمارستان اوردیمت خونه

یه ماهگی

دو ماهگی

سه ماهگی که دکتر مقصودلو شمارو ختنه کرد 

 

چهار ماهگی

 

هشت ماهگی

ده ماهگی 

یازده ماهگی

پسندها (4)

نظرات (0)